
روایتی از بلوغ در شعلههای جنگ
۱. فرار از صلح
برای محمود، صلح شهری چیزی نیست جز طنین خالیِ زندگی بیمعنا. شهر دیگر پناهگاه نیست، بلکه محل تکرار و روزمرگی است. زخمهایش در بیمارستان بهبود یافته، اما چیزی درونش ناقص مانده. او نمیخواهد «قهرمان برگشته از جنگ» باشد، بلکه جنگ را ناتمام میبیند. صلح، برای او، فقط پردهایست بر دروغ. تنها بازگشت به جبهه است که معنا دارد. رفتن او، بازگشت به «خود» است.
۲. قطعههای یک پازل روحی
ملاقاتهای طول سفر، هرکدام بخشی از محمود را منعکس میکنند. پیرمردی که از پسر شهیدش میگوید، رزمندهای که خسته است از دستور، رانندهای که دیگر جنگ را باور ندارد. اینها تصویر کلیشهای جنگ نیستند، بلکه پارههای واقعیتاند. هر چهره، محمود را عمیقتر در خود فرو میبرد. خواننده، با کنار هم گذاشتن این قطعهها، روان زخمی یک نوجوان را میشناسد. سفری از بیرون، اما به درون.
۳. خاک و تن، خاطره و درد
در سطر به سطر رمان، خاک، نماد رنج و خاطره است. جبهه، با خاکش، نه فقط محل نبرد، بلکه گورستان حافظههاست. پا گذاشتن در آن خاک، یعنی ورود دوباره به زخم. بدن محمود با خاک آشناست، بوی آن را میشناسد. و این خاک است که گذشته را زنده میکند. محمود با هر قدم، به یاد دوستان شهیدش نزدیکتر میشود. خاک، صامت اما پر از فریاد است.
۴. جستوجوی پاسخ
محمود با خود سوالهایی دارد: چرا برگشتم؟ چرا آنها ماندند و من زندهام؟ این پرسشها، نه فلسفی که واقعیاند. ذهن او به دنبال معناست، چون تحمل پوچی را ندارد. در رمان، هیچکس پاسخ روشنی نمیدهد. نه فرمانده، نه همرزم، نه حتی روح شهدا. پاسخ، شاید در ادامه سفر باشد. یا اصلاً در خود سوال. دهقان، آگاهانه پاسخ را در دست خواننده میگذارد.
۵. صداهایی که خاموش نمیشوند
خاطرات جنگ، نه به صورت فلاشبک، که به صورت صدای درونی حضور دارند. رفیقی که خندید و مرد، صدای انفجار، فریاد «یا حسین». این صداها با محمود حرکت میکنند، لحظهای رهایش نمیکنند. این تکنیک روایی، جنگ را به درون محمود منتقل میکند. جنگ فقط بیرون نیست، درون نیز هست. و این درون، میدان اصلی نبرد است.
۶. نوجوانی که بزرگ شده
محمود در پایان داستان دیگر همان نوجوان بیمار نیست. چهرهاش همان است، اما نگاهش دگرگون شده. او با دیدن، شنیدن و تجربه کردن، وارد مرحلهای تازه از بلوغ شده. جنگ برای او نه بازی، که آزمایش روح است. و این آزمون را، با زخم، با بغض، با صبر، میگذراند. رمان، بلوغ را در میدان مین نشان میدهد، نه مدرسه. و بلوغ واقعی، یعنی توان دیدن تاریکی و ادامه دادن راه.
:: بازدید از این مطلب : 3
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0